کد مطلب:148605 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

احمد بن حسن
او در حدود شانزده سال داشت، زیباسیرت، خوش صورت و قوی دل بود و در روز عاشورا چون شیر زخم خورده برآشفت و بر لشكر كفر و نفاق یورش برد، در حالی كه در رجز خود می گفت:

«من از سبط امام علی علیه السلام هستم و آنقدر با شمشیرم شما را می كوبم تا كند شود، سوگند به كعبه، ما در خویشی و پیوند با پیامبر صلی الله علیه و آله از شما نزدیكتریم و با نیزه ام در میان گرد و غبار، شما را درهم می شكنم.»

او آن چنان دشمن را با حملات پیاپی خود درهم ریخت كه می نویسند: هشتاد نفر را از پای درآورد.

آنگاه به پایگاه خود برگشت و به حضور عمویش حسین علیه السلام رسید و عرض كرد: «ایا مقدار آبی هست كه جگرم را خنك كنم، تا با نیروی بیشتری با دشمن بجنگم.»

امام حسین علیه السلام فرمود: ای پسر برادر، استقامت كن كه پس از اندكی از دست جدم سیراب گردی كه بعد از آن هرگز تشنه نخواهی شد.

احمد بن حسن علیه السلام از این گفتار، برافروخته شد و با روحیه ای بالاتر از قبل بسوی دشمن رفت و این بار در رجز خود از شور و شوق دیدار با پیامبر صلی الله علیه و آله سخن می گفت و حمله می كرد و عده ی زیادی را كشت و سرانجام شربت شهادت نوشید. [1] .



[1] ناسخ التواريخ، ط قديم، ص 274.